هیچیک از عا بران کوچه ما نیستی
می شناسم چهره ات را،نه توزینهانیستی
نیستی حتی ببینی غربت دست مرا
شب که می جوید تورادر خانه، امانیستی
می وزد بر من زمستان نبودت سالهاست
می کشددرمن زبانه، دوزخی تانیستی
شب که کابوس ازهوای خواب من ردمی شود
من به تومحتاجم ای باران رویا،نیستی
فکر کردم تا ابد از کودکی ها با منی
پس چه شد ماراچه شدیارا،که حالانیستی
راستش بعدازتو،خیلی خسته ام ازهرچه هست
مرده شوراین زندگی را،که توبامانیستی
کی چه جوری حال وروزم راتومی فهمی ،که تو
قدریک دلواپسی،یک آه تنهانیستی
روزگاری می رسدمن باعصا،عینک زده
گرچه می دانم که اصلًااین طرفها نیستی
باز هم می پرسم از هر رهگذر ....
خانم شما،آری آری باشمایم تولیلانیستی
قزوین بهمن 1389
درعصرشکسته شدن سایه ها،ادمهانیز در ائینه ترک میخورند
باریکلا پسر
قشنگ بود
webet jazab nist.ama sheresh ghashang bod
قدر یک دلواپسی..یک آه تنها نیستی ........واقعا...گاه یک جمله یک کلمه آنچنان با احساس وحال آدم گره میخوره که ناخواسته مثل گرامافونی که سوزنش گیر کرده رو زبون آدم تکرار میشه واین مصرع یکی از همون سوزنهاست ممنون ازشعر زیبات دوست من و....................سپاس
زیبا وتکرار تلخ یک درد موفق باشی دوست من و..........سپاس
7488 بازدید
3 بازدید امروز
1 بازدید دیروز
13 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian